شجاعتهاي رئيسعلي دلواري براي ملت ايران يك يادگار ارزنده تاريخي است و هم پشتيبانيهاي شما از مبارزات آيهالله سيدعبدالحسين لاري جزو قضاياي نادر زمان گذشته است.
»از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامي در سفردي ماه 1370 به بوشهر«
سيدعبدالحسين لاري، در سال 1309 هـ..ق به دعوت تجار لارستاني، به سرپرستي »حاج علي وكيل لاري«[1] و بنا به توصيه »ميرزاي شيرازي«، براي »برائت از ظلمه[2]« به لارستان وارد و در »لار« ساكن شد.
مهاجرت به منطقه و حمايت شديد مردم لارستان از »سيدعبدالحسين« به شكلگيري نهضتي انجاميد كه با همهءء مردم جاري است. ابهامش هنوز در ياد و خاطره
دربارهء نهضت او يا بهتر بگويم »نقش لارستان در جنبش مشروطيت« هنوز پژوهشي جامع و مستند به انجام نرسيده است.[3] به گواهي اسناد برجاي مانده، لارستان در جريان نهضت مشروطيت، به عنوان »مركز ثقل سياسي« فارس عمل ميكرده، تحولات فارس و بنادر جنوب از سياستهاي سيدعبدالحسين لاري متأثر بوده است.[4]
سيد با تاسيس حوزه علميه، دينباوران بسياري را سمت لار كشانيد. جوانان مومن از داراب، جهرم، فسا، شيراز، بوشهر، بندرعباس، كرمان، سيرجان، بندرلنگه و حتي هندوستان[5]، در حوزهءعلمي او گرد آمده، ضمن فراگيري مفاهيم ديني با نظريات سياسي استادشان آشنا شدند. سيد از همان ابتدا، با برگزاري نماز جمعه و قرائت خطبههاي سياسي، جبههگيري خويش عليه حاكميت قاجاري را آشكار ساخت.[6] او همچنين در سال 1314 هـ..ق. در شيراز كتاب »آياتالظالمين« را تأليف كرده در اين اثر گرايش و عمل به ظلم، در جامعه، با استفاده از منابع فقهي، مورد بررسي قرار گرفته، سلطنت قاجار فاقد هرگونه مشروعيت دانسته شده است. اين طرز برداشت او را به عنوان روحاني »اصولگرا« مطرح و به شركت در مشاجرات فقهي با »اخباري«ها ناگزير ساخت.[7]
مهاجرت شاگردان سيد به منطق گوناگون و پخش رسالههاي سياسي او بسرعت نامش را پرآواز و همراهانش را بسيار نمود. تجار، نيروهاي ايلي و شبهايلي و طبقات پايين اجتماع-كه از ظلم و ستم حكام به تنگ آمده بودند-در كنار وي قرار گرفتند و براي دفاع از آرمانهاي اسلام آماده شدند. نكتهء قابل تامل در اين قيام الهي ن بود كه با وجود تركيب ناهمگون مذهبي لارستان و نفوذ دو ديدگاه تشيع وتسنن در منطقه، نهضت سيد هرگز رنگ فرقهاي خاص به خود نگرفت و آن مجتهد فرزانه توانست، با استفاده از نيروهاي شيعه و سني، نهضت را ادامه دهد.[8]
اصول علمي سياست سيد همراه با واقعيتگرايي و كاربرد سياستهاي تبليغي وسيع توانست پايگاه اجتماعي گستردهاي را در مدتي كوتاه براي او و يارانش فراهم آورد بدين ترتيب نهضت ستم ستيزي و شرعگرايي لارستان روزبهروز قدرتمندتر شد و جامعه را آبستن حوادثي ساخت كه به نام »قيام سيدعبدالحسين لاري« شهرت يافته است.[9]
اقدامات سياسي كه در قالب سخنرانيها و عملياتهاي سرداراني چون شيخ زكريا كوهستاني، حسين حاجيآبادي و مصباح ديوان اوزي در بندرعباس و كرمان جلوهگر شده بود، خشم محمدعليشاه را برانگيخت و به صدور فرمان حمله به لارستان و دستگيري سيد انجاميد.[10] و بدين ترتيب نصرالدوله قوامالملك، با نيروهايي كه از ايلات خمسه و مستبدين جمعآوري كرده بود به »لار« يورش برد.
حمله »نصرالدوله« به لار باعث واكنيش روحانيان شيراز و تجار فارس و بنادر گرديد.[11] آصفالدوله، حاكم وقت فارس و حبيبالله قوام، تحت فشار شديد آنان، يكديگر را متهم به صدور فرمان حمله كرده و خواهان بازگشت نصرالدوله شدند. علاوه بر اين نصرالدوله در حمله خويش با مقاومت شديد نيروهاي مردمي روبرو گرديد. دلاوريهاي شهيداني چون حاج محمد هاشم،[12] امام جماعت محلهءنو، استاد محمدجعفر تفنگساز و حاج محمدحسن بقال در اين رويارويي زبانزد است.
پس از اين واقعه لار دوبار ديگر، طي سالهاي 1329 و 1332 هـ..ق توسط نيروهاي »قوام« مورد حمله قرار گرفته، غارت گرديد.[13] مشروطهخواهان واقعي فارس در پي تحول سياسي، كه با انتقال قدرت به رهبر ايلي قدرتمند (بختياري) پيش آمد، متحمل ضربات سنگيني گرديده، روز به روز تضعيف گشتند. در اين ميان اصرار سردار اسعد بختياري در به انزواكشاندن سيد و صولتالدوله قشقايي قابل تأمل ميباشد.
هرچند سيدعبدالحسين لاري، با شهادت شيخ زكريا دارابي، در سال 1331 هـ..ق، كشته شدن حاج بابا بيرمي و غلامحسينخان وراوي، و همزمان با شروع جنگ جهاني، تهاجم سياسي خويش عليه دولت انگليس را آغاز و با صدور اعلام حكم جهاد به صولتالدوله قشقايي[14] و نيروهاي تنگستاني[15]، مرحلهء جديدي از مبارزاتش را پي گرفت.
اين امر در حالي صورت ميگرفت كه كليه نيروهاي لارستاني سيد، پس از تهاجم نيروهاي دولتي، به فرماندهي قوامالملك، در سال 1333-كه به درگيري »كورده« مشهور است-از پيرامونش پراكنده شده بوندن و سيد در فيروزآباد و جهرم روزهاي تبعيد را پشت سر مينهاد. او در جمعه چهارم شوال 1342 هجري قمري، مصادف با پنجم ماه مه 1924 م، درگذشت.
آن بزرگوار در آخرين روزهاي زندگي خويش، در نامهاي به يكي از نزديكانيش، چنين نوشت:
»به هر طرف ميخواهم حركت كنم، خاصه به طرف شيراز، مانع قوي و امتناع كلي به حدي است كه تهديد به قتل و توعيد به غارت كردهاند. خلاصه بالفعل در معني محبوس به حكم اباليس انگليس و روس هستم و لكن به هيچ نحو قصور و فتور و ضعف و كسور نورزيده و تا آخر قطره خون مصمم و ثابتالقدم، خواهم ماند و الزم در شهادت و جهاد يزيد و ابنزياد به مواعيد صدق صادق مصدق و كان حقاً علينا نصرالمومنين و ان تنصرالله ينصركم و يثبت اقدامكم، هستم.«
[1] - حاج علي وكيل, از تجار روشنفكر لاري و نماينده لارستان در مجلس اول بود.
[2] - دوحه احمديه في احوال ذريهالزكيه, شيخ عبدالحميد مهاجري, (ضميمه ميراث اسلامي ايران, كتابخانه مرعشي, 1373)
[3] - در اين زمينه تلاش سيدمحمد تقي آيهاللهي در كتاب »ولايت فقيه؛ زيربناي فكري مشروطه مشروعه« و كتاب »لارستان و جنبش مشروطيت« از محمد باقر وثوقي قابل تقدير است.
[4] - كتاب آبي, به كوشش بشيري, نشر نو, ج 2, ص 471.
[5] - نسخهاي نفيس از قرآن مجيد, اهدايي يكي از شاگردان هندي سيد, هم اكنون موجود ميباشد و نشان از حضور شاگردان خارجي در حلقه درس او بوده است.
[6] - آياتالظالمين, سيدعبدالحسين لاري, شيراز, 1314.
[7]- نسخهاي با نام »مباحثات مولا قلي اخباري جراشي و سيدعبدالحسين لاري« در دست ميباشد كه در سال 1314 هـ.ق نگاشته شده است.
[8] - ر.ك: تاريخ دلگشاي اوز, محمدهادي كرامتي, نويد شيراز.
[9] - كتاب آبي, ج 1, ص 111.
[10] -همان, ص 604.
[11] -همان, ص 6-3.
[12] -از شاگردان سيدعبدالحسين لاري و امام جماعت يكي از محلات لار بود و خانواده »فائضي« از بازماندگان آن بزرگوار ميباشند.
[13] -خاطرات و خطرات, مهدي قليخان هدايت ص 261, زوار, تهران.
[14] -نامه نور, شماره 14, سال 1358, ص 165-163.
[15] -فارس و جنگ بينالملل اول, ركنزاده آدميت, اقبال, ص 356-355.